۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

konkunad

سروده هذا از شاعر گمنام افغانی مهاجر پاکستان به مناسبت اوضاع و شرایط فعلی در افعانستان سروده شده است

تا به کی این قوم را وحشت مکرر کون کند

ملت بیچاره را یک چند رهبر کون کند

گاه طالب گاه غالب کیر خو د قالب کند

تا وطن را پیش روی غیر فرقه کون کند

هر کناری یک قوماندان کرده دندان تیزتر

عاقبت جنرال را جنجال عسکر کون کند

قاضیان کشو ر ما خایه مالی میکنند

راه گیران را مگر خود شخص داور کون کند

دوستم گر با محقق ناگهان دشمن شود

ازبک وهزاره را طالب برابر کون کند

ای وروره ماته گوره دلته راشه ورکه لاس

ورنه پاکستانی ات با زور دالر کون کند

هر کسی کو بهر خلق خود خیانت می کند

هفت پشتش را بگو سگ کس کند خر کون کند

میخ کیر طالبان گر بشکند این اتحاد

پنجشیری را بسان طیر پنچر کون کند

چیست اصل کار روشنفکر جز کون پارگی

این لعین را مولوی در پشت منبر کون کند

گر چنین کار سیاسی در وطن یابد دوام

می رسد روزی که شوهر را سیاسر کون کند

رهبر از ترس قوماندان ریشلرزان گشته است

خرکسی را بین دریور را کلینر کون کند

خارجی گر روی خویش دارد دلیل لطف نیست

بیخبر آهسته و از پشت نیکر کون کند

لشکر ناپاک پاکستان سپاه جهل را

دمبدم در هر کجا سنگر بسنگر کون کند

چیست معنی نبر د و وحدتی و جنبشی

کس کجا دیده برادر را برادر کون کند

رفت هنگامیکه میگايید مدیرا ن را ریس

هست هنگامیکه آمر را سکرتر کون کند

تا معاش دولتی از پول ناچل می رسد

مفلسی مامور را دفتر به دفتر کون کند

از سر تاجک اگر تاج غرور را افگنی

مادر فرهنگ را تاریخ از سر کون کند

با تف اشعار تو جلق بلاغت می زنند

شاعر بی درد را میرزا قلندر کون کند

گر نه افزایند به شعر هرچند بیش این شاعران

این چنین نامرد را هر فرد کشور کون کند

بن لادن را اگر تعطیل امدادش شوند

دخترش را متقی و کور عمر کون کند

گر نسازد پنج کاپی هرکه خواند این سرود

مردم کیروک افغان او را فرافر کون کند